گروه هنری ستاره شب گروه ارکستر ستاره شب شادی بخش مجالس شما |
|||
جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : سید معین طباطبایی
زندگے ڪرבטּ ڪـہ بـہ همیـטּ راحتے ها نیست ![]()
بــا دیدن بعضـے صحنـه ـها
نـه حق دارے داد بزنــے نـه حق دارے گلـه کنـے چــون دیگـه هـیچ ربطـے بـه تو نـداره با دیدن بعضـے صحنـه ـها فقط خـرد میشـے مثل دیدن " اون " بـا یکــے دیگـه مثل استشمامـ بوے عطرش رو تـن یکـے دیگـه یا بعضـے صحنه ـها مثـل .. سفیـــد شـدن دونـه دونـه از موـهات .. با دیدن بعضـے صحنـه ـها فقط بـاید اشـک ریخـت .. ![]()
چوپانی را پرسیدند
زندگی!!!
کلاهت را به هوا بینداز...
که من دیگر حال بازی کردن ندارم!
تو بردی..
من یک زنــم ...
نه جنس دوم...
نه یک موجـود تابـع...
نه یک ضعیفـه ...
نه یک تابلوی نقاشـی شده،
نه یک عروسک متحرک برای چشـم چـرانــی،
نه یک کارگر بی مزد تمـام وقت،
نه یک دستگاه جوجـه کشـی...
من سعی می کنم آنگونـه که می اندیشم باشم ،
بی آنکه دیگری را بیـازارم...
فرای تمام تصورات کـور،
هنجارهای ناهنجـار،
تقدسات نامقـدس!
باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانـت کنم،
بی تفـاوت و بـی احسـاس باشـم،
بی ادب و شنیـع باشم،
بی مبـالات و کثیـف باشم
اگر نبوده ام و نیستـم ،
نخواستـه ام و نمـی خواهـم....!!!
![]() تــــآ آخــرِ عمـــــرت مــَـدیونے(!) بـــﮧ ڪـسے ڪــﮧ بــــآعث شُــدے بــــعد از تــــو ایـــטּ بُزرگــــتریـــטּ
نابینا گفت : دوستت دارم من
یادمه وقتی بهم رسیدیم
دوباره نامه ام برگشت خورد!
ایـن شـعرهـا را
سر گذشت غم:هجران توگفتم با شمع آنقدر سوخت از گفته پشیمانم کرد >>
![]()
m نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها ![]() نويسندگان |
|||
![]() |